Web Analytics Made Easy - Statcounter

رویداد۲۴ میثم سعادت: روزی که نتایج انتخابات مجلس منتشر شد، اعضای کارگزاران سازندگی بیشتر از همه تعجب کرده بودند؛ حزبی که ادعای رهبری اصلاح طلبان را داشت، در شهر بزرگ تهران تنها ۲۸۰۰ رای کسب کرد؛ آن هم با استفاده از نام آیت الله هاشمی و رپرتاژ‌هایی که مرتب صدا و سیما برای لیست کارگزاران رفت بود تا بگوید اصلاح طلبان در انتخابات شرکت می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جالب اینجا بود که کارگزاران به مدد ثروت افسانه‌ای بعضی اعضای آن در رسانه این حزب (روزنامه کارگزاران سازندگی) بار‌ها علیه عارف موضع‌گیری کرده بود و او را محافظه‌کار خوانده بود، اما در حالی که عارف محافظه‌کار به رای اکثریت احزاب تمکین کرد، با اشتباه محاسباتی کارگزاران سازندگی، سابقه تلخی به جا ماند و مشخص شد نهایت اقبال عمومی به کارگزاران چقدر است.

حزب کارگزاران البته اعتقاد داشت اگر خاتمی و دیگر چهره‌های اصلاح طلب از لیست حمایت می‌کردند، نتیجه به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. احتمالا در این صورت اینحزب به جای ۲۸۰۰ رای، مثلا ۵۰۰۰ هزار رای در تهران به دست می‌آورد.

کارگزاران سازندگی در طول دوران فعالیت خود همیشه معتقد بوده هرگز اشتباه نمی‌کند. آن‌ها ائتلاف کارگزاران- مشارکت در انتخابات ۸۸ (ائتلافی که تا ۹۶ همچنان حفظ شده بود) را محصول اشتباه مشارکت در معرفی مصطفی معین در انتخابات ۸۴ می‌دانند و اصلا باور به ضعف‌های احتمالی نیرو‌های خود نیستند. حالا هم که تحلیل کارگزاران از انتخابات نقش بر آب شده است، آن‌ها به دنبال مقصر در جای دیگری هستند.

بیشتربخوانید: هر رای ۳۵۰ هزار تومان!/ نمایندگی مجلس یا عضویت در شورای محله؟ +جدول

به گزارش رویداد۲۴ اعضای کارگزاران سازندگی در این یک سال تلاش زیادی کردند تا خروجی شورای عالی اصلاح طلبان را به نفع خود تغییر دهند. مخالفت با طرح سرا و اصرار روی طرحی به نام پارلمان اصلاحات مهمترین نمود این مخالفت بود. کارگزاران هوشمندانه برای اینکه متهم به محافظه‌کاری نشود، به روشنفکران منتقد خاتمی مثل احمد زیدآبادی نیز تریبون می‌داد تا نقدهای خود را مطرح کنند و در کنار این یادداشت‌ها، مطالب محمد قوچانی بود که جهانگیری و محسن هاشمی و امثالهم را قهرمانان نجات ایران معرفی می‌کرد!

کرباسچی و بازتعریف اصلاحات

در حالی که در میانه دهه هفتاد، اصلاح طلبی دموکراسی خواه مقابل محافظه کاران تعریف شده بود، حالا غلامحسین کرباسچی تعریف جدیدی برای اصلاحات ارائه داده است: «من اصلاح‌طلبی را غیر از حل مشکلات مردم نمی‌دانم. اصلاح‌طلبی بحث‌های سیاسی شعاری نیست. اصلاح‌طلبی یعنی دنبال کردن حل معضلات کشور، مشکلات مردم و توسعه به معنای همه‌جانبه. فکر می‌کنم باید از هر کسی که در جهت توسعه توانایی بیشتری دارد، کمک گرفت.»

این تعریف با آنچه روشنفکران و اساتید دانشگاه در دوره بعد از دوم خرداد تعریف کردند تفاوت دارد که البته کرباسچی همه آن‌ها را رد می‌کند «اصلاح‌طلبی محیط آکادمیک نیست که بخواهیم حرف‌های تئوریک بزنیم. این حرف‌ها را در دانشگاه و مجلات و روزنامه‌ها می‌توان گفت، اما در صحنه سیاسی کشور، جایی برای تئوری‌پردازی سیاسی نیست. صحنه سیاست جای عمل است و عمل افرادی که به دنبال توسعه کشور از مسیر کار حساب شده هستند با افرادی که این موازین را قبول ندارند فرق دارد.»

کرباسچی البته در سالنامه روزنامه سازندگی و در مناظره با مصطفی تاجزاده، نیز این مضامین را گفته بود، اما به خاطر شیوع کرونا، این صحبت‌ها خیلی دیده نشد.

صحبت‌های کرباسچی با واکنش‌های زیادی مواجه شد. برخی مثل احمد حکیمی پور، احمد زیدآبادی، صادق زیباکلام و ... در نقد اصلاح طلبان با کرباسچی همراهی می‌کنند. با این تفاوت که کرباسچی گزینه جایگزین را علی لاریجانی یا ائتلافی از میانه‌رو‌ها به رهبری یکی از فرزندان یا نزدیکان هاشمی می‌داند اما زید آبادی و زیباکلام و ... دست‌کم نگاه تحول‌خواهانه‌تری نسبت به مسائل دارند.

محمد قوچانی نیز در روزنامه سازندگی شنبه (با عکس یک صفحه‌ای از محسن هاشمی) نوشته «این پوپولیسم سیاسی است که جبهه اصلاحات را هدایت می‌کند.» او بدون اینکه به ۲۸۰۰ رای حزب کارگزاران در انتخابات گذشته اشاره کند و سابقه سی ساله کرباسچی در دبیرکلی کارگزاران سازندگی را نقد کند، تعدد احزاب کوچک را نقد کرده و از ضرورت احیای اصلاحات سخن گفته است. در مقابل بعضی چهره‌های اصلاح طلب نیز از کرباسچی انتقاد کرده‌اند. جلال جلالی زاده با کنایه به جملات کرباسچی گفته کارگزاران باید از جریان اصلاحات کنار گذاشته شود: «برخی از آقایان همیشه به دنبال قدرت بوده‌اند و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند، به خاطر مردم کاری را انجام دهند، این اصلاح‌طلبان بدلی همواره با استفاده از حمایت اصلاح‌طلبان به دولت، مجلس و شورای شهر راه یافته‌اند و این استنباط برایشان ایجاد شد که دارای پایگاه مردمی و رای هستند، اما این انتخابات نشان داد وقتی که آن‌ها با تابلوی حزبی خود و بدون حمایت اصلاح‌طلبان لیست ارائه دهند، شانسی برای موفقیت ندارند. اتفاقات اخیر به خوبی نشان داد که جریان اصلاحات نیاز به یک نوسازی دارد و در این دگرگونی باید ناخالصی‌ها پاک شود، تا دوباره شاهد پویایی جبهه اصلاح‌طلبی باشیم، کسانیکه به آقای خاتمی اعتقادی ندارد، نمی‌تواند در این جریان به کار خود ادامه دهند، زیرا وی شناسنامه اصلاح‌طلبی است و کسی نمی‌تواند سید محمد خاتمی را کنار بگذارد، بلکه این افراد هستند که از جبهه اصلاحات کنار گذاشته خواهند شد.»

انتقاد دیگر از طرف جواد امام دبیرکل مجمع ایثارگران اصلاح طلب بود. امام که جایگزین طاهرنژاد در کمیته استان‌های شورای عالی شده، درباره رفتار کارگزاران گفته «آقای کرباسچی اول باید مشخص کند که به عنوان دبیرکل و تصمیم شورای مرکزی جریان سازندگی صحبت کرده‌اند یا نظرات شخصی خودشان را بیان می‌کنند؛ چراکه شاهد هستیم آقای کرباسچی یکجور صحبت می‌کند، آقای عطریانفر به گونه‌ای دیگر و همچنین آقای مرعشی، قوچانی یا طاهرنژاد هر کدام به نحوی غیر از دیگران اظهارنظر می‌کنند.»

پیش از انتخابات هم اخباری منتشر شده بود که کرباسچی با کمک نیرو‌های میانه‌روی حزب مثل قوچانی توانسته رای به حضور در انتخابات بگیرد و طیف مدرن‌تر مثل مرعشی با حضور در انتخابات مخالف بوده، چون بر خلاف مصوبه شورای عالی بوده است. جواد امام هم به این موضوع اشاره کرده «برخی احزاب کار غیرتشکیلاتی انجام داده و یک ائتلاف جدید تشکیل دادند و برخی از اعضای صاحب‌نام شورای عالی برخلاف تصمیم جمع و بعد از اینکه قرار شد اصلاح‌طلبان و شورای عالی لیستی نداشته باشد، رفتند و با بعضی از افراد و احزاب کنفرانس خبری تشکیل دادند و شروع به فعالیت‌های انتخاباتی کردند؛ این مغایر با تصمیم شورای عالی بود.»

قبل از آن هم حسین مرعشی مشکل اصلاح طلبان را رقابت با لاریجانی دانسته معتقد بود: «ما نتوانستیم استراتژی وحدت را بین آقای لاریحانی که نماینده اصولگرایان میانه بود با آقای عارف که نماینده اصلاح‌طلبان تلقی می‌شد، برقرار کنیم. آنها از همان ابتدای تشکیل مجلس بر سر کرسی ریاست مجلس رقابت و آن استراتژی را فدا کردند.»

کارگزاران سازندگی کار خود را برای انتخابات ریاست جمهوری با ایده حمایت از لاریجانی از هماکنون آغاز کرده است؛ بخش عمده اصلاح طلبان با ایده مخالفت دارند. محمود میرلوحی به نمایندگی از حزب اتحاد ملت گفته اصلاح طلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ به کاندیدای قرضی تن نمی‌دهند.

به نظر می‌رسد ایده کارگزاران برای حمایت اصلاح طلبان از لاریجانی، از هماکنون با مشکلاتی مواجه است و احتمالا تلاش‌های آن‌ها برای ایجاد ائتلاف بر لاریجانی سخت به ثمر بنشیند یا اصلا ثمر ندهد. شاید این اعتراضات و انتقادات مقدمه تولد جریان جدیدی در کشور باشد که گرچه در انتخابات اخیر توفیق حداقلی هم نداشت، اما همچنان در بزنگاه‌های رقابت بین دو جناح سیاسی، می‌تواند بار دیگر عرض اندام کند. جریانی که از پزشکیان تا لاریجانی و از فرزندان هاشمی تا برادر روحانی و جهانگیری می‌توانند در آن نقش آفرینی کنند.

لینک کوتاه: کپی در کلیپ بورد کپی لینک خبر های مرتبط

منبع: رویداد24

کلیدواژه: رویداد24 اصلاح طلبان انتخابات 1400 کارگزاران سازندگی کارگزاران سازندگی اصلاح طلبان شورای عالی اصلاح طلبی محافظه کار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۱۸۳۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته

می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:

این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیب‌شناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئله‌ها، بحران‌ها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آن‌ها به ابزارهایی متوسل می‌شویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک می‌کنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز می‌توان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئله‌ها، بحران‌ها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبهه‌ها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟

کمی به عقب برمی‌گردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا به‌نام چپ [خط امام] و سپس اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راه‌حل تبدیل شود. به‌عنوان نمونه در زمانی‌که گروه‌های سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامی‌گری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحه‌زدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد. یا، در دوره‌ای که نظام اطلاعاتی کشور به‌شکل پراکنده اداره می‌شد و هر گروه به‌صلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و به‌عنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.

مضاف بر این‌ها می‌بایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائت‌های تئوکراتیک و جزم‌اندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر این‌ها می‌توان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحران‌هایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگ‌طلبی و تنش‌زایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات به‌رغم پرونده‌ مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بن‌بست‌شکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستی‌هایی بوده است، که فهرست‌کردن و نقد قاعده‌مند آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

‌اینک اما به‌نظر می‌رسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.

درباره نظام ادراکی اصلاح‌طلبان. طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یک‌سو و کاستی‌های بسیار در تئوریک و پراتیک سیاست‌ورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست می‌پندارد، ضمن آن‌که خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش می‌کند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمان‌زدایی کند.

در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاش‌هایی رهزن و تعمیم‌های انحرافی را مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژه‌های اصلاحی می‌شوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزه‌های ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز این‌ها قبح‌زدایی کند و به‌شکل قرارگاهی بر این حوزه‌ها متمرکز شود و آن‌ها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامه‌های سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری به‌نسبت روشن از این وضعیت به نمایش می‌گذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوشش‌ها و کوشش‌های تئوریک معتبر فاصله‌ای قابل توجه دارد. به این‌ها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبان‌های خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بی‌نیاز از ایستگاه‌های مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک‌ فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریت‌ستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه می‌بینیم عمده تلاش‌ جریان رقیب اصلاح‌طلبان بر فتح بوروکراسی و ویژه‌خواری، آن هم به مبتذل‌ترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمی‌توان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهم‌تر محافظه‌کاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیض‌های جنسی، قومی و… را در پی داشته است. مع‌الوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو به‌حساب نخواهد آمد.

با این اوصاف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل. برای توضیح این سرفصل نخست می‌بایست تفکیکی میان سیاست پایین‌دستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک به‌نظر می‌رسد کفه سیاست بالادستی به‌ سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورای‌های قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پایین‌دستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پایین‌دستی به‌حدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچ‌گونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دست‌کم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرف‌کننده، آمار گران‌فروشی و گران‌فروشان را گزارش می‌کردند!

این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاح‌طلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودی‌ها (inputs) با واقعیت همخوان‌اند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت‌ کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثال‌هایی را ذکر می‌کنم که به‌ نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان شده‌اند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان می‌داد. برای نمونه می‌توان به مجموعه بیانیه‌های تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آن‌که در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفت‌وگو و نقد در عرصه عمومی را به‌دنبال داشتند. حال آن‌که امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:

الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،

ب. مسئله خصوصی‌سازی،

پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،

ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آن‌ها و فقدان توان چانه‌زنی مؤثر این قشر،

ث. مسائل نظام درمان و تعرفه‌ها،

ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،

چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرک‌های عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…

کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راه‌حل صورت نمی‌پذیرد یا اگر هم تلاشی صورت می‌گیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمی‌کند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به این‌ها اضافه کنیم مواردی که به سیاست‌های کلی نظام راجع است و اساساً باب گفت‌وگو درباره‌شان بسته است؛ خواه به‌علت محافظه‌کاری، خواه به‌دلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه به‌سبب انذارها و محدودیت‌ها.

این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را به‌دنبال دارد. نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد. دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.

سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئله‌یابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگ‌اندازی‌ها در پروسه‌های اصلاحی، و برگشت‌پذیری آن‌ها به مؤلفه‌هایی چون «لحن»، «ادبیات تحریک‌آمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آن‌که می‌توان فهرستی از لحن‌های آرام، و ادبیات غیرتحریک‌آمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم‌» است. چنانکه اختلال در نظام مسئله‌یابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون می‌شود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علت‌العلل مسائل معرفی می‌شود. حال آن‌که اساساً منطق اصلاحات، نه خصم‌پرور است و نه حذف‌محور.‌

در بخش‌های بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.

دیگر خبرها

  • مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
  • ادعای بدون سند حجاریان درباره روحانی/ سخنی که خاندوزی باید تکذیب کند
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • گل گهر 0-0 شمس آذر قزوین؛ بازگشت لیگ برتر به تنظیمات کارخانه!
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای ۲۰ ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • آنچه باید درباره انتخابات 21 اردیبهشت‌ بدانید | معرفی 6 فهرست انتخاباتی در دور دوم